کد مطلب:94532 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

خطبه 115-در اندرز به یاران












[صفحه 303]

از قبیله بنی ثقیف پسری بر شما حكومت كند كه شما را همچون پیه مذاب، در كفر و ظلم خویش بسوزاند پروردگار متعال، رسول خویش، محمد مصطفی را به سوی خلق فرستاد، تا مردم را به راه راست دعوت كند و بر طاعت و معصیت و نیك و بد كردار و رفتار آنان گواه باشد. آنگاه پیامبر با ایمان و امین، بی هیچ تزلزل و سستی، اوامر و فرامین پروردگارش را به مردم بازگو كرد و در كار ابلاغ رسالت لحظه ای از پا ننشست او در راه خدا بی هیچ عذر و بهانه ای، از سر جان با دشمنان خدا پیكار كرد. از اینروست كه او پیشوای پرهیزكاران و فروغ دیده حقیقت بین راه یافتگان و هدایت شدگان است

[صفحه 304]

اگر بر آنچه كه از چشم نهان است آگهی می یافتید، بسان زنان فرزند مرده كه مشت غم آلودگی و افسردگی به سینه میكوبند و آب اندوه از دیده می بارند، بی شك سرآسیمه و پریشان و نگران، سر به بیابان میگذاشتید و بر كردار زشت خویش اشك پشیمانی میریختید چنان آشفته و سرگردان میشدید كه مال و منال و هست و نیست خود را، بی پاسدار رها می كردید و سر در كوچه و بازار می نهادید. و هر یك از شما چنان دراندیشه حال اندوهبار خود فرو میرفتید، كه از یاد یار و مونس خویش غافل می شدید اما دریغا! كه بیكباره، آنچه قبلا از حكمت و اندرز آموخته بودید فراموش كردید و بر آنچه پرهیزتان داده بودند، بی خیال و بی خبر ماندید. لذا رشته رای واندیشه خویش را از كف رها كردید و ریسمان مشكلات و معضلات، سخت وجود شما را بر هم پیچید و از راه خود گم شدید. وای كه از اینهمه بی حالی شما جانم به لب رسیده! هزاران بار آرزو میكنم كه ای كاش خدا، میان من و شما جدائی وصلت ناپذیری می افكند و مرا با كسانی كه- بس سزاوارتر و شایسته تر از شما هستند- رفیق و یار و هم پیمان میگردانید. به خدا سوگند، بودند كسانی كه رایشان نیكو واندیشه هاشان پسندیده و شكیبائیشان بی مانند و سخن

انشان راست بود، و هرگز گرد گناه و ظلم و ستم نمی گشتند. آنان راه راست را برگزیدند و در این راه هر یك از دیگری گوی سبقت ایمان را می ربودند و چه خوش بود فرجام شان، و چه نیكو بود سرانجام جاودانشان به خدا سوگند، باشد كه روزی پسری از نسل ثقیف بر شما چیره شود و از روی غرور و نخوت خود و بر اثر كینه و نفرت از شما، خرامان، جامه بر زمین كشد و چنان روی از حقیقت حق برتابد كه از دست گنه بار و ستمكارش، لحظه ای قرار و آرام نگیرید مال و دارائیتان را، همچون سبزه های تازه رسته، از بیخ بركند و در كام خود فرو برد و بسان تكه ای پیه و چربی كه بسیار داغ و سوزان شده باشد، شما را در تفت ظلم و جور خویش بگدازد تو ای اباوذحه آنچه با خودداری بیار كه وقت آوردنش رسیده است


صفحه 303، 304.